شبکه چهار - 30 تیر 1402

مرگ بر زندگی پس از حسین ع (آه از "کشته اشک" آن عدالتخواه کبیر تاریخ)

نشست "چرا حسین ع سانسور می‌شود؟" _ مسجد کوفه _ محرم ۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خون امام حسین(ع) به قدری تکان دهنده بود که در همان قرن‌های اولیه حتی شاعران و متفکرانی دارید که این‌ها متهم هستند به این که دینی نیستند. یک کسی مثل ابوالأعلی معرّی که هم‌دوره سیدمرتضی و سیدرضی است ایشان متهم است به این که به خدا و آخرت قائل نیست و اشعاری هم در این باب دارد که به او نسبت داده‌اند در عین حال یک فضائل و خصائل مثبتی داشت که اولاً بعضی‌ها می‌گویند اشعار دیگری هم از او هست که نشان می‌دهد ایمان داشته یا تغییراتی کرد. ضمن این که خصلت‌‌هایی دارد و جالب است که وقتی این فوت می‌کند سیدمرتضی و علمای بزرگ شیعه ایشان به شاگردان و طلبه‌هایش می‌گوید به تشییع جنازه او بروید یعنی نشان می‌دهد که یک کمالات علمی و اخلاقی در او بوده است. حتی یک چنین آدمی که ادیب خیلی بزرگی است و قلم فوق‌العاده‌ای در ادبیات عرب دارد. یک ادیب و متفکر بزرگی بوده، همان گرایش خاص خودش را دارد اگر این نسبت‌هایی که به او می‌دهند صحت داشته باشد معنی‌اش این است که کسی که نهادهای دینی و تیپ آدم‌های متدین را آدم نمی‌دانسته و با آن‌ها مشکل داشته و یک جایی می‌گوید که عقل و دین را جدا جدا تقسیم کردند به هرکس عقل دادند دین ندادند و به هرکس دین دادند عقل ندادند یعنی این مذهبی‌ها بی‌عقل هستند و هرکس عقل دارد غیر مذهبی است یک چنین شعرهایی به او نسبت می‌دهند یا این که می‌گوید وقتی مُردم روی قبرم بنویسید که این قبر کسی است که جنایتی را که پدرش در حق او کرد او در حق کسی نکرد یعنی می‌گوید پدرش این را به دنیا آورده جنایت کرده! می‌گوید اصلاً دنیا جای زندگی است که ما را آوردید؟ به پدرش اعتراض می‌کند که این‌جا کجاست که ما را آوردید؟ می‌گوید این جنایتی که پدر و مادرم در حق من کردند من در حق کسی نمی‌کنم! من دیگر بچه‌دار نشدم که یک بدبختی را در این دنیا بیاورم که با بیچارگی زندگی کند. یک چنین نگاه‌های این‌طوری داشت. حتی این آدمی که از بعضی از اشعار او پیداست که انگار هیچی را قبول ندارد ولی در برابر علی(ع) و حسین(ع)، ایشان هم در برابر همین عراق بوده، در برابر این بزرگانی که در این کوفه و مسجد کوفه، بزرگترین نمایش انسانی و الهی را دادند چنان خضوع می‌کند که آدم تعجّب می‌کند که یک چنین آدمی با این افکاری که ظاهراً گاهی کفرآمیز است این چه شعری است که راجع به علی و حسین و کوفه می‌گوید؟! می‌گوید من که این مذهبی‌ها و مذاهب و ادیان را قبول ندارم اما این‌ها را قبول دارم. کاری که علی و حسین در کوفه کردند من قبول دارم. این‌ها معلم‌های بزرگ انسانیت و عدالت و اخلاق هستند. می‌گوید بر صفحه روزگار از خون دو شهید علی و پسرش همواره دو گواه و دو شاهد تا ابد پایدار خواهد بود این دو گواه خون‌آلود، این دو شاهد سرخ در پایان هر شب، به شکل فجر، آن سرخی سپیده‌دم و آخر هر شب به شکل شفق آن سرخی غروب، شامگاه نمودار می‌شود. می‌گوید این سرخی که صبح‌ها موقع سحر در آسمان می‌بینید و آن سرخی که غروب این‌طرف در آسمان می‌بینید این دوتا، دوتا شهاب مربوط به خون علی و حسین هستند. و این دو علامت و این دو چراغ می‌درخشند و پایدار هستند تا آن روز رستاخیز که می‌گویند خواهد آمد. می‌گوید اگر قیامتی هست این دو نور علی و حسین که از کوفه دمید و تابید تا قیامت خواهد بود و در نزد خداوند رحمان تظلّم می‌کنند و داوری خواهند خواست. یکی از اشعاری که نشان می‌دهد این ابوالمعلّا ملحد نبوده یا اگر بوده بعداً تغییر نگاه داده، و این‌جا هم خدا را قبول دارد،‌ هم قیامت را قبول دارد و هم علی و حسین را، از جمله ادلّه‌اش همین شعر ایشان که در دیوان ابوالعلّا هست. چند نکته عرض کنم در باب این زیارت، تک تک قدم‌هایی که برمی‌دارید گناهان ما بخشیده می‌شود و پاداش الهی به ما و به شما خواهد رسید و هر قدمی که برمی‌داریم در مسیر زیارت سیدالشهداء(ع) و هزار و اندی بعد از آن ماجرا، امروز به عزت اسلام و توحید و به عزت شیعه و مکتب اهل بیت در دنیا اضافه می‌کند. یک انرژی جهانی تولید کرده است. می‌دانید هیچ تلویزیون و ماهواره‌ای در دنیا خبر این راهپیمایی را منتشر نمی‌کند؟ همه جا سانسور است. هزارتا آدم یک گوشه‌ای جمع بشوند تمام این رسانه‌ها در دنیا نشان می‌دهند مخصوصاً اگر به نفع‌شان باشد 10- 20 میلیون آدم، بعضی‌هایشان ده‌ها و بعضی‌هایشان صدها کیلومتر، بعضی‌ها هزار و خورده‌ای و دو هزار کیلومتر می‌آیند یک بار یک گزارش از این‌ها در رسانه‌های غرب و شرق منتشر نمی‌شود اگر گفتید چرا؟ برای این که به بلافاصله بعد مردم می‌پرسند این‌ها چه کسانی هستند؟ دیوانه‌اند یا عاقل هستند؟ این همه دیوانه با هم که نمی‌شود یک مرتبه با هم توی بیابان راه بیفتند. الآن دما 43 – 44 درجه است میلیون‌ها آدم مرد و زن، کوچک، بزرگ، پیر، کودک، سالم، ‌مریض، بیمار، معلول،‌ کجا می‌روند؟ چه کار می‌کنند؟ چه خبر است؟ اصلاً خودتان می‌دانید چه خبر است؟ برای چه آمدید؟ چه کسی شما را آورده؟ بیکارید؟ دیوانه شدید وسط آفتاب 20 میلیون آدم راه می‌افتید؟ یک خبری است. حسین دارد هنوز مرده زنده می‌کند. آن خون تازه است اشک شیعه خون حسین را تازه نگه داشت و نگذاشت خشک بشود. آن‌ها می‌خواستند این خون در این بیابان بخار بشود. اشک شیعه نگذاشت این خون خشک بشود امروز این خون جهان را سرخ کرده است و همه چیز را دارد تغییر می‌دهد. در زیارت اربعین چه می‌خوانیم؟ به حسین می‌گوییم «سلام بر اسیر الکربات و قتیل العبرات». کُروبات یعنی رنج و اندوه و گرفتاری. یعنی این مذهبی است که از رنج فرار نمی‌کند دنبال راحت‌طلبی و عیاشی و مفت‌خوری نیست. اگر کروبات گرفتاری و رنج و اندوه می‌آید برای توحید و حق به استقبالش می‌رود. دیگر این که «قتیل العبرات» کشته اشک. یعنی اوج جهاد و اوج عاطفه. جهاد اسلامی و جهاد حسینی قساوت و خشونت نیست. جهاد حسینی اوج اشک و لطافت است. کشته اشک است و اسیر و هدف و سیبل مصیبت‌ها و مشکلات و گرفتاری‌ها. بعد در جواب کسانی که می‌گویند خیلی خب حسین شکست خورد و شما شکست خوردید کشته شدید و تمام شدید. در زیارت اربعین عرض می‌کنیم: «اللهم إنی اشهد» خدایا می‌خواهم یک شهادت و گواهی‌ای بدهم من شاهدم و اعتراف می‌کنم و ادعا می‌کنم که حسین «الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ...،» فائز یعنی پیروز. این اتفاقی که این‌جا در کربلا افتاد کرامت خاص تو بود خدا در حق حسین. «أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ...،» شهادت شکست نیست، شهادت کرامت است. خدایا «أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ» تو حسین را گرامی داشتی. زیادی احترام کردی. خیلی احترام حسین را داشتی که اراده کردی در راه تو به شهادت برسید. حسین پیش تو خیلی بزرگ بود که شهید شد. «وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ..،» خدایا شاهد هستیم در برابر آن نگاهی که می‌گوید کشته شدن در راه حق، اتفاق بدبختی بود «وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَة» خدایا حسین خوشبخت همه دوران‌هاست. تو حسین را در بستری از خوشبختی و سعادت به ابدیت تحویل دادی. بعد می‌گویید که «وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ...،» حسین آقا بود. چطور آقایی بود که تکه‌تکه‌اش کردند؟ این چطور آقایی است که سرش را بریدند؟ انگشت او را قطعه قطعه کردند؟ بدنش را بریدند و له کردند یک نقطه سالم در بدن حسین نماند. می‌دانید این خبیث برای این که تملّق کند و شغل و پول بیشتر بگیرد عمرسعد گفت 10- 20 نفر می‌خواهم که روی جنازه شهدا بتازند و این‌ها را خورد کنند. بروید نعل‌های تازه، جدید و محکم به پاهای اسب‌ها ببندید من می‌خواهم این جنازه شهدا را زیر نعل اسب‌ها چرخ کنیم! این‌ها با اسب‌ها شهدا را کوبیدند و له کردند و رفتند! بعد گفت حالا پیکر شهدا را برگردانید دوباره از این طرف بیایید! چند بار. حالا سؤال این است که شما این شهدا را که استخوان‌هایشان را خورد کردید که وقتی امام سجاد(ع) می‌خواست شناسایی کند چیزی برای شناسایی نبود. ایشان فقط فرمود روی شانه و کتف پدرم علامت کیسه‌های نان و گندمی بود که شب‌ها برای فقرا و یتیم‌ها می‌برد. رد این کیسه‌ها روی شانه ایشان است. این بدن پدرم است. چون سر هم نداشت که بشود او را شناخت! بدن هم تکه تکه بود. امام سجاد() فرمودند این آثاری که روی شانه این پیکر مطهر است این پیکر برای حسین است برای پدرم هست چون هر شب یا قبل از نماز شب یا بعد از نماز شب، ایشان روی دوش‌شان کیسه‌هایی را می‌گذاشتند و به خانه فقرا و یتیم‌ها و زنان بی‌سرپرست، بیماران، مریض‌ها می‌رفتند و مشکلات آن‌ها را حل می‌کرد. از روی این، بدن حسین را شناختند. حالا سؤال این است که چطوری به این پدیده آقا می‌گویی؟ این‌ها را که کوبیدند و له کردند. شما در زیارت اربعین می‌گویید که خدا من شاهدم که او را آقا کردی. «جَعَلْتَهُ سَیِّداً» تو او را آقای کردی. حسین آقای تاریخ است. آقای بشریت است «وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ...،» حسین قادر و رهبر ماست. این یک بدن تکه تکه نیست این تا ابد رهبر ماست. «جَعَلْتَهُ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ» رهبری است از معدود رهبران خاص تاریخ بشر، این بدن تکه تکه رهبر ماست. برای همیشه رهبر ماست. «وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ...،» او مدافع است. او دارد از ما و از حق و از مظلوم دفاع می‌کند. این در برابر آن مذهبی‌هایی است که می‌گوید ما مذهبی هستیم ولی مذهب، حقیقت به خطر بیفتد ما دفاع نمی‌کنیم. ما کارهای بی‌خطر مذهبی می‌کنیم اما وقتی که احتیاج به دفاع باشد با جان و مال و آبرو ما اهل دفاع نیستیم. شما در زیارت اربعین می‌گویید که خدایا من شاهدم که تو حسین را اهل دفاع و مبارزه قرار دادی. حسین از حقیقت دفاع می‌کرد و بی‌تفاوت نبود. او نگاه نمی‌کرد، وقتی همه نگاه می‌کردند حسین عمل کرد. خدایا او مدافع بود، او آقا بود، او تا ابد قائد و رهبر ماست. بعد در زیارت اربعین می‌گویید که «وَأَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ...،» خدایا در کربلا میراث همه پیامبران را یک‌جا به حسین بخشیدی. در کربلا چند ده هزار نفر برابر 70 نفر نبودند. در کربلا همه انبیاء بودند. حسین یک نفر نیست. حسین ادامه همه انبیاء است. در زیارت وارث چه می‌گوییم؟ سلام بر تو ای وارث آدم، وارث ابراهیم، وارث نوح، وارث موسی، وارث عیسی، این یک خط است این همان خط است، این دعوا همان دعواست و این دعوا در کربلا خاتمه پیدا نکرد ادامه دارد. آن دعوا الآن هم هست. بعد از من و شما هم که می‌میریم ما را دفن می‌کنند ولی این‌جا شلوغ و شلوغ‌تر می‌شود. این نزاع بعد از ما هم خواهد بود تا قیام آخرالزمان. بعد می‌گویید که خدایا حسین با همه وجودش مایه گذاشت «فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ...،» دعا این‌جا یعنی دعوت. حسین در دعوت برای هیچ کس، دیگر عذری باقی نگذاشت. هیچ کس بعداً نمی‌تواند بگوید من معذور بودم، من متوجه نشدم چه می‌گویند! من نتوانستم تشخیص بدهم که چه کسی درست می‌گوید چه کسی غلط! حسین با خونش کاری کرد که هیچ کس عذری نداشته باشد و نتواند توجیه کند. اگر تا زمان حسین شک داشتی، بعد از این اتفاقاتی که در کربلا افتاد دیگر چه کسی می‌تواند بگوید که من باز هم متوجه نشدم که چه کسی چه می‌گوید؟! می‌گویید خدایا «فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ...،» حسین چنان دعوت کرد، چنان افشا کرد که برای کسی دیگر عذری نمی‌ماند. فقط حسین معذور است، هیچ کس دیگر معذور نیست. معذور در چیست؟ حسین که وظیفه‌اش را انجام داد. بعد می‌گویید «وَمَنَحَ النُّصْحَ...،» حسین با همه وجودش برای بشر و برای مردم خیرخواهی و خدمت‌گزاری کرد. هیچ چیزی کم نگذاشت. دیگر چیزی برای خودش باقی نگذاشت. گفت این سر و این بدن و این بچه‌هایم، این خانواده و این همه چیز من. این هم قفسه سینه‌ها، این‌ها را هم بشکنید. دیگر چیزی ندارم بخواهم بدهم «َمَنَحَ النُّصْحَ و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ...» خدایا حسین که بزرگترین داشته‌اش خون قلبش بود. این خون قلبش را بذل کرد و در راه تو بخشید. این خون در صورت تاریخ شَتَک زد و خواب‌ها را بیدار کرد، احمق‌ها را متوجه کرد. چرا این کار را کرد؟ خون قلبش را برای چه داد؟ «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ...،» تا بندگان جاهل را از خواب بیدار کند. آن‌هایی که نادان بودند یا خودشان را به نادانی زده بودند حج می‌رفتند طواف می‌کردند حسین هم دارد می‌رود یک تقبّل‌الله و التماس دعایی می‌گویند و محلش نمی‌گذارند! یکی از این مردمی که دارند طواف می‌کنند نمی‌گوید که آقا پسر پیامبر کجا داری می‌روی؟! وسط اعمال حج شما کجا می‌روید؟ باید برویم منا گوسفند قربانی کنیم. نمی‌پرسند شما به کدام مِنا می‌روی که می‌خواهی خودت و بچه‌هایت را قربانی کنی. آن منایی که شما به کربلا می‌روید آن‌جا چه چیزی و چه کسی را می‌خواهید قربانی کنید؟! هیچ محلی نمی‌گذارند. عبدالله‌بن‌عمر پسر خلیفه دوم، پسر عمر می‌گوید آن سال به امام حسین(ع) نصیحت می‌کند که آقا نروید این‌ها وحشی‌اند شما را می‌کشند بچه‌های پیامبر را می‌گیرند و می‌بندند. نبرد با این‌ها معقول نیست حساب شده نیست. شکست شما به لحاظ نظامی قطعی است من خواهش می‌کنم نروید. سیدالشهداء(ع) می‌گویند این چه حرفی است؟ بروید و نروید بخاطر خطر نیست یا با ما حق هست یا نیست؟ مسئله حق است نه مسئله غلبه که چه کسی پیروز می‌شود؟ بعد سیدالشهداء(ع) رفتند و شهید شدند. سال بعد عبدالله‌بن‌عمر یک آدمی بود که یکسره در جوار خانه خدا بود و هر سال مجاور بود و حج بجا می‌آورد و مسئله شرعی می‌گفت. یک عده از همین مردم کوفه این‌جا رفته بودند که حسین را تنها گذاشته بودند و وسط راه ترسیده بودند رفته بودند حج، بعد رفته بودند پیش ایشان گفته بودند آقا مسئلهٌ؟ حکم شرعی؟ می‌خواستند استفتاء کنند. گفت آقا من این احرامم را پوشیدم خون یک پشه‌ای روی این لباس احرام ریخته از نظر نجاست و طهارت حکم این چه می‌شود؟ حج من چه می‌شود؟ عبدالله‌بن‌عمر می‌گوید خدایا مرگ‌تان بدهد. پارسال این موقع خون پسر پیامبر را ریختید الآن آمدید از طهارت نجاست خون پشه از من سؤال می‌کنید؟ که مراقب هستید که آیا اعمال‌تان دارد درست شرعاً انجام می‌شود یا نه؟ آن شرعی که حسین را تنها می‌گذارد ولی طهارت و نجاست برایش مهم‌تر از حسین است آن شرع یزیدی است. شرع بنی‌امیه است. شرع شریعت علی و حسن و حسین نیست.

در زیارت اربعین می‌گویید خدا حسین خون قلبش را و هرچه داشت در راه تو بذل کرد. بخشید. «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ...،» تا بندگان تو را از جهالت و حیرت و گیجی و گولی نجات بدهد تا نتوانند بگویند ما نفهمیدیم چه شد؟ حسین می‌گوید حالا خون من را ببینید وقتی فواره زد آن وقت می‌فهمید چه شد. دیگر با شما با حرف به جایی نمی‌رسیم. من باید با خون رگ‌هایم با شما حرف بزنم. سر من روی نیزه با شما حرف می‌زند. از امروز گلوی اصغر با شما حرف می‌زند. دیگر حرف زدن من فایده‌ای ندارد هرچه می‌گویم گوش نمی‌کنید و محل نمی‌گذارید دارید زندگی‌تان را می‌کنید. خدایا حسین با خونش بندگان تو را از جهالت نجات بخشید. خود را فدا کرد تا بشریت از حیرت ضلالت که راه را گم کرده بودند نجات پیدا کنند «وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا...،» همه با هم دست به دست دادند کسانی که در همین دنیا متوقف شدند و از خدا و آخرت و ابدیت صرفنظر کردند. این‌هایی که به دنیا چسبیدند و فریب این دنیا را خوردند که چند سال دیگر هم این‌جا بمانند، چند سال دیگر هم سر سفره بروند و دستشویی و صبح‌ها بلند شوند و باز شب‌ها بخوابند! به این قیمت حسین را تنها گذاشتند که چند سال دیگر هم زندگی کنند که در رختخواب بمیرند. این‌ها تو را در کربلا تنها گذاشتند تا دو – سه سال بعد با اسهال و سرطان بمیرند! این‌ها فکر کردند بعد از تو این‌ها تا ابد این جا هستند. امام حسین(ع) به خیلی از بنی‌هاشم که ایشان را تنها گذاشتند فرمودند که: هرکس با من بیاید کشته خواهد شد اما هرکس نیاید خواهد مُرد. دستاوردی نخواهد داشت. بله هرکس با من بیاید حتماً شهید می‌شود کشته خواهد شد اما فکر نکنید اگر با من نیایید چیزی به دست می‌آورید، هیچی نخواهید داشت حالا انتخاب کنید. اکثراً ماندن را انتخاب کردند حتی اکثر بنی‌هاشم. گفتند حالا شما فعلاً‌ بروید شهید بشوید ما انشاءالله بعداً عزاداری می‌کنیم ولی نمی‌آییم. «وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ...» همه دست به دست هم دادند پشت به پشت کنار هم علیه تو ایستادند چرا؟ چون تصمیم گرفتند چند روز بیشتر این‌جا بمانند. چند روز بیشتر بخورند و به دستشویی بروند و بخوابند. فریب این‌جا را خوردند. «وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنیٰ...،» و سهم بزرگ‌شان از حقیقت و حیات و کرامت را مفت فروختند به ارزان‌ترین قیمت و به قیمت پست و ناچیز فروختند. خودشان را فروختند. «وَشَرَیٰ آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ...،» ٱخرت و ابدیت‌شان را قمار زدند و فروختند به قیمت مفت. می‌گوید ما دل‌مان به شهدا نمی‌سوزد ما دل‌مان به حال این‌هایی که شهید نشدند و ماندند می‌سوزد. شما خودتان را مفت فروختید. آن شهدا که به ابدیت پیوستند و ابدی شدند، الهی شدند. شما اینجا ماندید که چه گوری بکَنید؟ اینجا چه کار دارید؟ بعد از حسین این‌جا چه کار داشتید؟ آن جوابی که عباس و برادران عباس و مجاهدان کربلا گفتند، سیدالشهداء(ع) فرمودند بروید این‌ها فقط با من کار دارند. شب عاشورا فرمودند که من از همه شما می‌خواهم که بروید و هیچ مسئولیتی ندارید از هیچ کدام‌تان ناراحت نیستم و همه شما پیش خداوند مأجور هستید چون تا این لحظه ماندید حالا من خودم از شما می‌خواهم که بروید. این‌ها من را می‌خواهند. فردا حسین را در کربلا تنها بگذارید، حسین باشد و کربلا و 30 هزار شمشیرزن! گفت من از شما می‌خواهم بروید. برگشتند یکی یکی صحبت کردن. یکی‌شان گفت کجا برویم؟ برویم که شما فردا شهید شوید و ما پس‌فردا زنده باشیم؟ ما در این عالم کاری نداریم. کار ما تویی. کس و کار ما تویی. ما کجا برویم؟ ما در این عالم کاری نداریم. کار اصلی ما تویی. مرگ بر زندگی پس از تو. این شهدای بزرگ کربلا این‌طوری حرف می‌زدند. مرگ بر زندگی بدون تو. بعد یکی یکی پا شدند و گفتند بخدا اگر صد بار، هزار بار کشته بشوم، تکه تکه بشوم، پیکر ما را بسوزانند خاکستر کنند و خاکستر ما را به دجله بیندازند دوباره ما را زنده کنند دوباره همین کار را تا هزار بار می‌کنیم. آن یکی گفت من فردا پیش چشم تو رقص خون خواهم کرد. گفت به ما نگو برو. من را نگاه کن، می‌خواهم شما ببینی که چطور بدن من قطعه قطعه می‌شود می‌خواهم آن لحظه‌ای که در خون خودم دست و پا می‌زنم آن لحظه می‌خواهم ببینم تو داری من را نگاه می‌کنی. این کوفه و این کربلا یک چنین جایی است. حسین جان ما شهادت می‌دهیم این لجن‌هایی که به سر و روی تو ریختند کسانی بودند که «وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّیٰ فِی هَوَاهُ...،» خودشان را یک لحظه مرکز و معیار عالم دیدند فکر کردند منافع این‌ها تعین کننده و معیار است و با سر در گنداب خواسته‌های خودشان شیرجه رفتند فقط خودشان و آن لحظه هوس و لذت خودشان را دیدند. دل‌شان می‌خواهد بیشتر این‌جا بمانند ولو به قیمت ذلت و خیانت. دل‌شان می‌خواهد یک کم بیشتر بخورند و بخوابند شمشیر درد دارد و تشنگی سخت است. یادشان رفت که همه این‌ها از قبل معلوم بود. «وَأَسْخَطَکَ...،» خدایا این‌ها تو را به خشم آوردند «وَأَسْخَطَ نَبِیَّکَ...،» این‌ها پیامبر تو را به خشم آوردند و خط قرمز تو و رسول تو این‌جا بود «وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِکَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ...،» این‌ها دنبال جناح و جریان خبیثی افتادند که یک هدف بیشتر نداشت «نفاق» و «شقاق». «شقاق» یعنی مردم را به جان هم انداختن و گسترش کینه و خشونت و خصومت، و «نفاق» یعنی شکاف در درون شخصیت‌شان. همه ظاهراً مذهبی و مسلمان و همخ باطناً کافر و منکر خدا و آخرت و حقیقت. «وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ...،» این‌ها بارکشان باری از لجن و گنداب بودند. «الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ...،» این نحوه سلوک سیاسی و زندگی فقط آتش جهنم را برمی‌افروزاند و به خودش جذب می‌کند. حسین که بود و چه کرد؟ «فَجاهَدَهُمْ فِیکَ...،» برای تو و فقط به نام تو با همه آن‌ها درگیر شد و با همه آن‌ها جنگید. یک نفر به قلب 30 هزار نفر زد. «صابِراً...،» در اوج صبر و مقاومت و شکوه، یک نقطه ضعف نشان نداد و «مُحْتَسِباً...،» و همه چیز را به نام تو و برای تو کرد. دنبال هیچ چیز دیگری نبود. «حَتَّیٰ سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ...،» تا خونش در مسیر اطاعت تو پاشید و خاک را سرخ کرد «وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ...؛» و حریم مقدس حسین برای تو، برای دفاع از بندگان تو حق تو، این خط قرمز شکسته شد. حریم حسین مباح دانسته شد. «اللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً...،» پس ای پروردگار من خدایا نفرین بر آ‌ن‌ها تا ابد و لعنت‌شان کن لعنتی که پایان ندارد همه کسانی که علیه حسین و خط حسین تا ابد می‌ایستند یا حسین را در مسیر نبرد در نیمه راه تنها می‌گذارند. نفرین بر هر دویشان. هم آن‌هایی که حسین را کشتند و هم آن‌هایی که نگاه کردند و سکوت کردند. هم آن‌هایی که با شمشیرهایشان را بر پیکر شهدا فرود آوردند هم آن‌هایی که اسب این‌ها را زین کردند، خودشان نیامدند ولی اسب این‌ها را زین کردند. افسار اسب این‌ها را بستند و در دست‌شان گرفتند. بر آنان نیز لعنت. چون اگر شما اسب این‌ها را زین نمی‌کردید و اگر شمای دیگر سکوت نمی‌کردید و تماشاچی نبودید این شمای سوم نمی‌توانستید حسین را بکشید. همیشه یک اقلیتی آن جلو جنایت می‌کنند اکثریت شریک جنایت هستند. یا سکوت می‌کنند یا توجیه می‌کنند یا می‌ترسند یا شریک می‌شوند و طمع می‌کنند یا می‌گویند ما که نمی‌خواهیم دست‌مان به خون حسین آلوده شود، حسین مقدس است، دست‌مان به خون حسین نمی‌شود آغشته بشود ولی اسب‌تان را برایتان زین می‌کنیم، شمشیرتان را تیز می‌کنیم. بودجه‌اش را می‌دهیم! حالا این که می‌گویند این زیارت‌ها را بخوانید این عزاداری‌ها را بکنید، برای این که به ما دارند می‌گویند این جریان‌ها فقط برای گذشته نبوده، الآن هم هست، بعداً هم خواهد بود. این همان مسجد کوفه و مسجد سهله‌ای که ابراهیم(ع) از این‌جا به نبرد با عمالقه رفت همین‌جایی بود که علی(ع) با ستم و بی‌عدالتی جنگید و همین جایی بود که سر حسین بر سر نیزه رفت. همین‌جا برای همان آرمان، و همین‌جاست که در آخرالزمان که امیدواریم مشارکت داشته باشیم و اگر نداریم. در دعای عهد می‌خوانیم که خدایا اگر مردم با کفن شمشیر به دست و مجاهد از گور بیرون بیایم و در راه عدالت جهانی یک بار دیگر کشته شوم. باز پرچم عدالت در آخرالزمان هم انشاءالله از همین جا به سراسر عالم خواهد رفت. این پیوند نوح و ابراهیم و علی و حسن و حسین و مهدی است.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha